شهریور ۱۲, ۱۴۰۰ تاریخ انتشار
adminنویسنده
8664کد مطلب
561تعداد نمایش
بدون دیدگاهتعداد نظرات
چاپ صفحه پرینت
غبارروبی مزار شهید مدفون شده در میانه سد لفور
به گزارش شیرگاه خبر ، به مناسبت ایام محرم با همت کمیته خادمین شهدا سپاه کربلا و شهرستان سوادکوه شمالی با حضور مدیر کل بنیاد شهید استان مازندران ، فرماندهی سپاه شهرستان و خادمین شهدا ، آرامگاه امامزاده علی و مزار شهید علی اکبر کریمی در منطقه لفورک میانه سد آیت الله صالحی مازندرانی غباروبی و عطر افشانی شد.
فرمانده سپاه شهرستان سوادکوه شمالی گفت :هدف از غبارروبی و عطر افشانی قبور مطهر شهدا این است که ما خدمتگزاران باردیگر با آرمان های این عزیزان بیعت کنیم.
سرهنگ احمد شعبانی در ادامه افزودند: تفکر بسیجی باید در تمام امور طنین انداز شود چرا که این تفکر برگرفته از فرهنگ ایثار و شهادت است و موجب می شود که انسان بدون نگاه به جنبه مادی کاری آن را انجام دهد.
شهید علی اکبر کریمی خرداد ۱۳۴۳ در روستای سرین آلاشت به دنیا آمد، در دوران کودکی با حمایت والدین خود در روستای لفورک دهستان لفور شهرستان سوادکوه شمالی با اخلاق اسلامی تربیت شد.
بعد از اتمام تحصیلات متوسطه در مهرماه سال ۱۳۶۲ برای تکلیف سربازی همراه با برادرش علی بابا عازم دوران آموزشی در ۰۴ بیرجند شد و از آنجا به لشکر ۷۷ پیروز خراسان رفت که همزمان این لشکر عازم منطقه عملیاتی خرمشهر بود که این شهید نیز این لشکر را همراهی می کرد.
سه ماه در خط مقدم جبهه خط ابرویه به سر برد که در این مدت مرخصی نیامد و در مکاتبات خود با خانواده اش از روحیه قوی و استقامت هم رزمانش سخن می گفت.
در این مدت کوتاه در چهار عملیات شرکت کرد و در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۲ با گروه گشت برای شناسایی اطلاعات به خاک عراق رفت و این عملیات را با موفقیت به سرانجام رساند و سپس در شب بعدی مقرر شد دو افسر به همراه وی برای اطلاعات بیشتر و شناسایی قدرت دفاعی دشمن به خاک آنان بروند که دشمن متوجه حضور آنان شد و با شدت آتش قصد داشت آنان را به عقب براند اما آنان مقاومت کردند، وی نیز همان شب با پرتاب خمپاره مستقیم دشمن از ناحیه ران پا دچار آسیب شدید شد و بر اثر شدت خونریزی در همان خط جبهه با لب تشنه در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
از خواهر شهید نقل است ؛ در وصیت شهید علی اکبر کریمی برای تدفینش در همان نقطه ای که خودش درخواست کرد، می گوید: برادرم هنگامی که برای آخرین بار به لفورک آمد چون منزلمان نزدیک امام زاده علی (ع) بود؛ اطراف امام زاده را دور زد، من و خواهرم هم هر جایی که برادر می رفت همراهیش می کردیم در حال راه رفتن من با شوخ طبعی گفتم برادر چرا به این مکان و امام زاده نگاه می کنی و دور می زنی، برادرم هیچ نگفت اما همان مکانی که وی نگاه می کرد را در وصیت نامه خود ذکر کرد که «اگر شهید شدم مرا همان مکانی که برای آخرین بار با خواهرهایم قدم می زدم و به آنجا نگاه می کردم دفن کنید» آن مکان روبه روی خانمان کنار امام زاده بود.
دسته بندی :
بدون دیدگاه